واژه شناسان بزرگی همچون راغب اصفهانی (در مفردات)، ابن منظور (در لسان العرب) و این فارس (در معجم مقاییس فی اللغه)، معتقدند واژه «اسلام(Islam)» از ریشه «س-ل-م» به معنای صحت، عافیت، تندرستی و دوری از هرگونه فساد و تباهی گرفته شده است.
همچنین ابن منظور واژه اسلام را بمعنای «انقیاد و سرسپردگی» دانسته، زیرا به دور از هرگونه گردنگشی و تباهی است. این واژه در معنا با دو کلمه «انقیاد» و «استسلام (تسلیم شدن)» هم معنی بوده، و در نقطه مقابل واژه «حرب» که بمعنای عدم انقیاد و فقدان رابطه مسالمت آمیز است، میباشد.
واژه «سلام» نیز از همین ریشه بوده، و بمعنای تحیت و نشانگر یک رابطه متقابل مسالمت آمیز میباشد.
لغت «اسطوره» را عربی شده واژه یونانی «هیستوریا» که بمعنی «جستجو، آگاهی و داستان» است، دانسته اند. کلمه «story» در زبان انگلیسی که بمعنای «داستان و حکایت» میباشد، و نیز کلمه «histoire» در زبان فرانسوی که بمعنای «تاریخ و حکایت» میباشد باقیمانده مستقیم لغت «هیستوریا» به حساب می آیند.
البته در زبانهای اروپایی برای بیان مفهوم «اسطوره» از بازمانده واژه یونانی «میتوس» استفاده میگردد. واژه «میتوس» به صورت «myth» در زبان انگلیسی و به صورت «mythe» در زبان فرانسوی کاربرد دارد. و به علم و دانشی که به مطالعه «اسطوره ها» میپردازد، «میتولوژی» گفته میشود.
واژه «مسیح»، عربی شده لغت عبری «ماشیا» بوده و بمعنای "مسح شده" و "متبرک آفریده شده" میباشد. بنابر نقل عهد عتیق، لغت «مسیح» برای تمامی پادشاهان بنی اسرائیل به کار رفته است، چرا که همه آنان پیش از تاجگذاری توسط پیغامبر پیشین و یا کاهن اعظم وقت و بوسیله روغن مقدس مسح میشدند. لیکن همین واژه بعنوان لقب حضرت عیسی بن مریم (ع) در متون مقدس استفاده شده است، زیرا مطابق اعتقاد یهودیان "مسیح بزرگی" برای نجات قوم یهود خواهد آمد.
با این توصیف در کتب عهد عتیق و از دیدگاه یهودیان، «مسیح یا مسیحا» به دو گروه اطلاق میگردد:
1. هر پادشاه یا پیغمبر یهودی، 2. هر شخص صاحب رسالت از سوی پروردگار. لیکن در آئین مسیحیت این واژه صرفا برای حضرت عیسی بن مریم (ع) مستعمل است.
واژه «یهود»، از لغت «یهودای» که یک لغت "آرامی یهودی بابلی" (*) میباشد، گرفته شده است. و لغت «یهودای» خود ریشه «عبرانی» دارد. همچنین این واژه ریشه در نام "یهودا" چهارمین فرزند یعقوب (ع) داشته و به معنای "حمد و ستایش خداوند" میباشد.
بنابراین تعریف، «یهودیت (به عبری: Yahudat)» دین و آئین قوم یهود میباشد. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که در کتاب مقدس به قوم "یهودا" «یهودیم» اطلاق میشود.
*) "آرامی یهودی بابلی" یکی از سه لهجه اصلی آرامی شرقی میباشد. خود زبان آرامی جزء زبان های "سامی" بوده و با بیش از 3000 سال قدمت بعنوان زبان امپراطوریها شناخته می شود.
واژه شناسان سه معنای عمده را برای لغت «سنت» ذکر کرده اند:
1. دوام و استمرار و در کل ادامه دادن،
2. راه و روش به معنای مطلق کلمه،
2. راه و روش پسندیده، که در این صورت هرگاه واژه «سنت» به تنهایی و یا به همراه قید "حسنه" آورده شود بمعنی «روش پسندیده و نیکو» خواهد بود. و برای اینکه معنای «روش ناپسند» از این کلمه مستفاد نگردد، بایستی به همراه قید «سیئه» آورده شود.
لهذا با توجه به معنای لغت «اهل» که «گروه» میباشد، «اهل سنت» عبارت است از "گروهی که متحدا راه و روش خاصی را استمرار داده و از آن تبعیت میکنند".
بعضی از علما «سنت» را در اصطلاح بمعنای "قول، فعل و تقریر" پیامبر اعظم (ص) دانسته اند. و در میان فقها، «سنت» به معنای امری مباح و مستحبی به حساب می آید.
واژه «شیعه» یا «تشیع»، لغتی است عربی که از ریشه «شَ-یَ-عَ» اخذ گردیده، و بمعانی : پیرو، یار، دسته، گروه، امت و حزب به کار رفته است. «تشیع» مصدر باب تفعل از همین ریشه میباشد.
در زبان عرب «شیعه» واژه ای است مفرد، لیکن برای تثنیه و جمع و نیز مذکر و مونث به همین صورت استعمال میشود. ولی در زبان فارسی «شیعیان» صورت جمع این واژه به حساب می آید.
همانطور که ذکر شد این واژه به دومعنای بسیار نزدیک استعمال شده است:
1. «الشیعه» به شکل مفرد و بدون اضافه شدن به واژه دیگر بمعنای گروه و حزبی است که بر سر امر و موضوعی واحد گردهم می آیند.
2. «شیعه الرجل» که به شکل مضاف بوده و بمعنای پیرو و یار فلان مرد میباشد.
و در اصطلاح زمانی که سخن از «شیعه» به میان می آید گروهی از مردمان است که در پیروی از علی بن ابی طالب (ع) و حول محور ایشان و در تبعیت و پیروی از او گرد هم آمده اند.
واژه شناسان بزرگی همچون راغب اصفهانی (در مفردات)، ابن منظور (در لسان العرب) و ابن فارس (در معجم مقاییس فی اللغه)، معتقدند واژه «اسلام(Islam)» از ریشه «س-ل-م» به معنای صحت، عافیت، تندرستی و دوری از هرگونه فساد و تباهی گرفته شده است.
همچنین ابن منظور واژه اسلام را بمعنای «انقیاد و سرسپردگی» دانسته، زیرا به دور از هرگونه گردنکشی و تباهی است. این واژه در معنا با دو کلمه «انقیاد» و «استسلام (تسلیم شدن)» هم معنی بوده، و در نقطه مقابل واژه «حرب» که بمعنای عدم انقیاد و فقدان رابطه مسالمت آمیز است، میباشد.
واژه «سلام» نیز از همین ریشه بوده، و بمعنای تحیت و نشانگر یک رابطه متقابل مسالمت آمیز میباشد.
واژه «مَندا» به معنای دانش، آگاهی و عرفان بوده و ریشه در زبان آرامی شرقی دارد. بنابراین «منداییسم» عبارت از "گرایش به دانش و کسب معرفت" میباشد. برخی از پژوهشگران نیز، «مندا» را از ریشه «ماد» یا «مادای» که نام سرزمین باستانی شمالغربی ایران میباشد، دانسته اند. با این توصیفات به پیروان آیین «منداییسم» مندایی یا منداییان گفته میشود.
واژه «مزدَیَسنا» (آیین زرتشتی) از دو کلمه "مزدا" و "یَسن" ترکیب یافته است. «مزدا» لغتی اوستایی است که بمعنای حافظه و به حافظه سپردن میباشد، و به تنهایی و یا در ترکیب با کلمه "اهوره" 155 مرتبه در بخش "گاتاها (گاثاها یا گاهان)" اوستا به کار رفته است. این واژه در زبان سانسکریت به صورت «مَذِس» و بمعنای دانش و هوش آمده است. واژه «یَسن» نیز در اوستایی از ریشه "یَزِش" بمعنای پرستش میباشد. «مزدَیَسنا» صفتی بمعنای "پرستنده اهورامزدا" است. متضاد لغت «مزدَیَسنا» کلمه «دیویَسنا» یا "پرستنده دیو" میباشد.
درباره این سایت